شهید نظر میکند به وجه الله



دیده بان بودم و هر روزغروب قبل از اینکه هوا تاریک بشه،قبضه های خمپاره ومینی کاتیوشا های تحت امر خودم را تنظیم میکردم روی محل های پرتردد دشمن،که اگر شب حمله کرد بتوانم از انها استفاده کنم.قبل از خواب هم به نگهبان می سپردم در صورت احتمال حمله دشمن مرا بیدار کند.نزدیک اذان صبح بود که با صدای نگهبان خودم را به سنگر رساندم و اتشباری را شروع کردم در بحبوحه جنگ سخت بچه ها با دشمن بود که صدای دلنشین وزیبای موذن که با خوش ذوقی وقت نماز را اعلان میکرد ،لبخد را برلبانم نشاند ودعایش کردم
آخرین جستجو ها